به طورکلی بررسی یافتههای حاصل از روشهای مختلف بررسی
رفتار استنادی نشان میدهد، هر کدام از این روشها از محدودیتهایی رنج میبرند که
نمیتوانند ما را به نتایجی با روایی بالا رهنمون شوند از سوی دیگر کیفی بودن این
نتایج و داوری فردی و متکی بودن بر قضاوت شخصی نیز بر پیچیدگی آن افزوده و از پایایی نتایج میکاهد.
لذا شاخصهای دیگری مورد نیاز است تا بتوان بطور عینی و
به دور از داوری فردی به سنجش انگیزههای استناد پرداخت. برای نیل به این هدف، میتوان
از روشهای عینی برای تعیین ارزش یک استناد کمک گرفت. به این ترتیب، بر پایه ارزشگذاری
استنادها میتوان به میزان تاثیر اثر بر نویسنده استنادکننده پی برد. از معیارهایی
که میتوان بر آن اساس به ارزشگذاری استنادها پرداخت، میزان استفاده نویسنده
استنادکننده از مدرک مورداستناد و میزان تاثیر اثر استنادشده میباشد. اگر چه
تحقیقهایی درمورد رفتار استنادی انجام شده است اما تنها بخش کوچکی از این تحقیقها
به بررسی میزان استفاده نویسندگان از استنادها پرداختهاند. استفاده از استنادها
از سه دیدگاه جایگاه استناد، نوع استناد و بسامد متنی استناد مورد بررسی قرار
گرفتهاند (مارسیک، اسپاونته، پاوسیک و پیفات[1]،
1998، کانو ،1989).
اولین دیدگاه به
بررسی جایگاه استنادها در بخشهای اصلی مدرک استنادکننده میپردازد. کانو (1989)
در مطالعهای مدل رفتار استنادی تجربی موریویسیزک و میوریجزان (1975) را بررسی
کرده و مفهوم تعداد استنادهای خالص را بعنوان یک مدل توضیحی ساده برای الگوهای
استنادی ترسیم کرد و ارتباط بین مدل تئوریک رفتار استنادی، فراوانی و درجه سودمندی
انواع استناد خاص و قابل اجرا بودن عامل جایگاه استناد، به عنوان یک متغیر کتابسنجی
جدید را بررسی کرد. او جایگاه هر استناد را از جهت فاصله هر استناد از شروع مقاله
محاسبه کرده است و معتقد است استنادهای داده شده در بخش مقدمه وزن اطلاعاتی کمی
برای نویسنده استنادکننده دارند.
نویسندگان دیگر، مانند مککین و ترنر[2](1998)
و مارسیک و همکاران (1997) نیز جایگاه استناد را مورد بررسی قرار دادهاند. البته
آنها تاکید بیشتری بر بخشهای مختلف مقاله که استناد در آن رخ داده است، داشتهاند
و ادعا کردهاند که بخشهای مختلف مقاله مانند مقدمه، روش، نتایج، بحث و نتیجهگیری
میتواند عامل عینیتری، نسبت به فاصله استناد از شروع مقاله، برای تحلیل استنادها
از لحاظ جایگاه باشد (هانیفریم،گرانت،گرین و باکستن[3]
،2003).
مککین و ترنر
(1998) در مقاله خود تصریح کردهاند که استنادی در بخش روششناختی مقالهای
تحقیقاتی ارزشی بیش از همان استناد در بخش مقدمه یا استناد در مقالهای مروری
دارد.
ووس و داگیو[4](1976)،
مارسیس و همکاران (1997)، بورمن و دانیل (2008) و تنگ و سیفر[5]
(2008) همگی، استنادها را از لحاظ ارزش جایگاه استناد تحلیل نمودند و نتیجه گرفتند
که بیشترین استنادها در بخشهای مقدماتی مقاله رخ دادهاند که نقش ناچیزی در ارائه
اطلاعات تازه داشتهاند. هدف از این استنادها، بسط زمینه عمومی تحقیق بوده است در
حالی که استنادی که در بخشهای پر اهمیت مانند " روش" یا "نتایج"
ظاهر شده است، نشان دهنده استفاده از روش و نتایج مقاله مورد استناد در مدرک
استنادکننده است و تشابه موضوعی این دو مقاله را نشان میدهد (تنگ وسیفر،2008؛ ووس
و داگیو ،1976).
دیدگاه دوم در
بررسی استفاده از منابع مورد استناد، به بررسی انواع استناد میپردازد. محققین
انواع متنوعی از استنادها را معرفی کردهاند.
آنها برای شناسایی انواع استنادها از تحلیل محتوای مدارک مورد استناد استفاده کردهاند.
بطورکلی، همانطور که وینکلر (1986) بیان نموده است، استنادها را میتوان به دو دسته کلی استنادهای
حرفهای[6]
و پیوندی[7]
تقسیم نمود. استنادهای حرفهای با نظریه هنجاری استناد همسو است و نشاندهنده
استنادهایی است که با جنبههای نظری و عملی تحقیق مرتبطند و نویسنده به دلیل ربط و
تناسب موضوعی اثر خود با اثر مورد استناد، به آن استناد میدهد و استنادهای پیوندی
که رهیافت ساختار اجتماعی استناد را نشان میدهد و نشان دهنده عوامل اجتماعی و
بیرونی موثر بر استناد است. در همین راستا، گروهی دیگر از محققین استنادها را بر
اساس اهمیت مقاله مورد استناد برای استنادکننده را به دو گروه استناد سرسری
وهدفمند تقسیم کردهاند که در متون مختلف نامهای گوناگونی دارد. برای مثال استناد
سرسری ( موریوسیزک و میوریجزان، 1978) با
جانبی[8](
مک کین وترنر،1989)، غیر ضروری[9](کانو،1989)
هم معنی است و استنادهای هدفمند نیز با نام های منطقی (موریوسیزک و میوریجزان ،1978) مرکزی[10](مک
کین و ترنر ،1989) و ضروری[11](کانو،1989)
نامیده شده است. اما میتوان استنادهای سرسری را با استنادهای پیوندی و استنادهای
هدفمند را در استنادهای حرفهای تلفیق نمود. یافتههای وینکلر (1986) نشان داد در
رفتار استنادی نویسندگان، استنادهای پیوندی نقش بسیار کوچکتری نسبت به استنادهای
حرفهای دارند.
بنزی (1982) نیز به تحلیل محتوای استناد و اندازهگیری
میزان ربط استنادها پرداخت. او استنادها را به سه گروه دستهبندی کرد. دستهبندی
او بر این فرض استوار است که اثری که در مقاله استنادکننده به طور ساده مورد اشاره
قرار میگیرد، ربط موضوعی کمتری با مقاله استناد کننده دارد و در مقابل اثری که در
مقاله استنادکننده بطور عمیقی مورد بحث قرار میگیرد، ربط موضوعی بیشتری با مدرک
مورد استناد دارد. دستهبندی او عبارتست از: 1- به اثر بطورخاص درمتن اشاره نشده
است ( مانند " چندین بررسی به این موضوع پرداخته اند که شامل .). 2- به اثر
در متن خیلی کم اشاره شده است ( مانند جمله " اسمیت تاثیر . را مطالعه کرده
است"). 3- نقل قول یا بحث در بخشی از متن (مانند" اسمیت دریافت که
." ).
بسامد متنی استناد، سومین دیدگاه در بررسی میزان
استفاده از منابع مورد استناد میباشد و گستره استفاده از استناد در مقاله استنادکننده
را مورد توجه قرار میدهد. به این معنا که تکرار استناد به یک مدرک در متن، گستره
و قدرت آن مدرک برای مدرک استنادکننده را نشان میدهد. یک فرضیه طبیعی این است که بسامد متنی استناد
نسبت به فهرست ارجاعها، سهم علمی هر اثر استنادشده را بطور دقیقتر منعکس میکند.
همانطور که کانو (1989) در
تحقیق خود بیان کرده است، هر چه دفعات استناد به اثری در مدرک مورداستناد بیشتر
باشد، ارزش بیشتر آن اثر برای نویسنده استنادکننده را نشان میدهد. هرلچ (1978)
نیز تکرار استناد به یک اثر را نشاندهنده تشابه موضوعی اثر استنادشده و استنادکننده
میداند که میتواند به نویسندگان در انتخاب مقالات تحقیقی مشابه کمک کند. تنگ و
سیفر(2008) نیز بسامدمتنی استناد را ناشی از اهمیت مدرک مورد استناد میدانند و
اعتقاد دارند میتوان از این عامل برای پیش بینی اهمیت و ارزش استناد استفاده
نمود.
با استفاده از شاخص بسامد متنی استناد ، معایب شاخص های
نشات گرفته از استناد نیز کاهش مییابد. همانگونه که تحقیق هو و همکاران (2011)
روشن ساخت که وقتی بسامد متنی استناد جایگزین شمارش استناد در فهرست ارجاع گردید،
ضریب تاثیر بیشتر مجلات مورد بررسی کاهش یافت. این شاخص، همچنین، سنجههای دیگر
مانند شاخص هرش که بر اساس تعداد استناد به دست میآیند را نیز میتواند بهبود
دهد.
دیدگاه سنتی کتابسنجی مبتنی بر شمارش ساده استنادها است
که دلیل آن سهولت شمارش فهرست منابع و محاسبه استنادها به مدرک است. اما در رویکرد
جدید کتابسنجی، تکرار استناد در متن مقالات ارزش بیشتری نسبت به شمارش ساده
استنادها دارد. اما دسترسی به متن کامل مقالات علمی متنوع با شکلهای مختلف و
شمارش استنادهای متنی آنها با سبکهای متنوع، کاربرد معیار بسامد متنی استناد را
محدود کرده است. البته در حال حاضر با افزایش خودکارسازی متون، دسترسپذیری
مقالات تحت وب و دسترسی به شکلهای متنوع مقالات، مانعی برای کاربرد شاخص بسامد
متنی استناد نخواهد بود و با استفاده از نرمافزارهای شناسایی متون و یکسان سازی
نگارش مقالات تحت وب میتوان به کاربرد بسامد متنی استناد بجای شمارش منابع مورد
استناد از فهرست منابع امیدوار بود.
[1]
.Maricic,Spaventi,Pavcic & Pifat
[2].
MC –Cain &Turner
[3].
Hanney,Frame,Grant,Green&Buxton
[4].
Voos &Dagaev
[5]. Tang & Safer
[6]. Professional Motivations
[7]. Connectional Motivations
[8]
.Peripheral
[9]
.Non-essential
[10]
.Central
[11]
.Essential
متن کامل در sabzfile.com یا fuka.ir
پایان نامه رابطه بین رشد مهارت های حرکتی بنیادی و شایستگی حرکتی درک شده دختران چاق و غیر چاق 10سال
استناد ,استنادها ,مورد ,بررسی ,مقاله ,استنادهای ,مورد استناد ,استفاده از ,استناد در ,متنی استناد ,بسامد متنی ,بخشهای مختلف مقاله ,برای نویسنده استنادکننده ,بررسی میزان استفاده
درباره این سایت